همه‌ی ما، نوشته‌های روی شیشه‌های خودروها را دیده‌ایم و شاهد گستردگی این شعارها در زمینه‌های مختلف می‌باشیم. این نوشته‌ها بدون دلیل و سبب نیست، بلکه منعکس‌کننده‌ی تمایلات، گرایشات، آرزوها و انتظارات صاحبان خود است. هر کس براساس خواست عمیق قلبی، اتومبیل خود را، بهترین مکان برای به نمایش گذاشتن دغدغه‌های درونی‌اش می‌داند و واژه‌های دل‌نوشته‌ی خود را با رنگ و طرح دلخواه، می‌آراید. شاید بتوان یکی از راه‌های پی بردن به وضعیت روحی و روانی افراد را مطالعه این دل‌نوشته‌ها دانست. 

 مضامین این دل‌نوشته‌ها در میان افراد با سنین و جنسیت‌های مختلف و نیز پایگاه‌های فکری و مذهبی‌شان متفاوت است. کمیت و کیفیت آن نیز در همه‌ی شهرها و مکان‌ها یکسان نیست. از پاره گفت‌های عاشقانه گرفته تا ادعیه‌های مذهبی، شکایت‌ها، گله از روزگار و... را می‌توان بر روی شیشه‌های اتومبیل‌ها مشاهده کرد. اگر ساعتی از وقت خود را وقف تماشای یک جاده پرترافیک کنیم، به گستردگی این موضوع پی خواهیم برد. پاسخ به سؤالاتی نظیر اینکه: چرا و چگونه این امر اتفاق می‌افتد، نیازمند بررسی‌های دقیق روانشناسی- اجتماعی است که در این مقاله کوتاه نمی‌گنجد. اما هدف از طرح این موضوع، نگاهی گذرا به حقیقت تولد یک تغییر در میان جامعه است که البته بسیار هم دلگرم‌کننده می‌باشد.

 سال‌ها، جمله «بر چشم بد لعنت» را به وفور بر روی اتومبیل‌ها دیده و خوانده‌ایم. این نوشته بنا به دلایلی مانند، نو بودن مدل اتومبیل، زیبایی و سایر دلایل درج می‌شوند تا به اصطلاح سلامتی راننده و خودرویش بیمه شود! تاریخ، چگونگی و چرایی پیدایش این جمله‌ی سرشار از نفرت و کینه دقیقاً معلوم نیست. ظاهراً برای بیان تنفر از مسأله‌ی حسد و بدچشمی وارد فرهنگ ما شده و در میان نسل‌های متعدد دست به دست گردیده و تا به امروز هم ادامه دارد. اما آنچه که در سال‌های اخیر در این راستا دچار تغییر شده، تحول واژگانی این ساختار برای رساندن مفاهیم قبلی است که به راستی بنده را دچار نوعی مسرت و شادابی کرده است. بدین معنی که بر روی برخی از اتومبیل‌ها دیگر خبری از «لعنت» نیست و برای اینکه خود را از «چشم بد» و «حسادت» و... مصون بدارند، همین مفهوم را به صورت زیر در واژه‌های نوینی جا داده‌اند: «بر چشم خوب رحمت».

این تغییر در واژه‌ها را نباید ساده و بدون دلیل انگاشت. از نظر زبان‌شناسی، سخنوران برای انتقال معانی موجود در ذهن خود، همواره به‌دنبال مناسب‌ترین واژه‌ها رفته و مناسب‌ترین بافت را بدین منظور پدید می‌آورند. به عبارت دیگر، واژه‌ها بیان‌کننده‌ی دنیای پیچیده‌ی ذهنی سخنوران بوده و دربرگیرنده‌ی مصادیق فکری و ایدئولوژیکی افراد هستند. تغییرات واژگانی و ساختاری علاوه بر دلایل زبان‌شناختی، ریشه در گرایشات و تحولات فکری نیز دارند. به عنوان مثال: واژه‌هایی نظیر «رفیق» در میان فعالان سیاسی و نظامی بیشتر کاربرد دارد، اما برای بیان این مفهوم در یک محیط اجتماعی، واژه «دوست» چشمگیرتر است. هر طبقه‌ای از جامعه زبانی، بنا بر آداب و رسوم و محیط زندگی، دارای اصطلاحات و عبارات ویژه‌ای است که همین امر سبب امکان تشخیص طبقات می‌گردد.

روی‌گردانی افراد از کاربرد واژه «لعنت» و رو نهادن به واژه زیبای «رحمت» نیز بر همین اساس قابل تأمل است. در یک دوره خاص از زندگی مردم، که با اختلافات فکری و مذهبی همراه بود، و به موازات کاربرد مکرر واژگان حامل خشونت، نفرت و تندی، به طور ناخودآگاه، تعمیم واژه «لعنت» به کل ارکان جامعه را میسر نمود و راه را برای کاربرد این واژه به ویژه از سوی افراطیون هموار کرد. مردمی که برای تخلیه عقده و کینه‌ی درونی خود سعی بر این داشتند که فرد و یا جمع مقابل خود را به هر نحوی مستحق نفرین و لعن نمایند. در واقع این روند در زمان ضعف تجلی منطق و اندیشه در میان پیکره‌ی اجتماع، به مرور تشدید می‌شود. جو روحی حاکم بر جامعه تنها بر یک جنبه از زندگی تأثیر نداشته، بلکه به طور مستقیم و غیر مستقیم، تقریباً تمامی ارکان جامعه را در برمی‌گیرد. این تأثیر بر قشر کم اراده و نیمه هوشیار، مانند کودکان، افراد بی‌سواد، متعصبین و... بیشتر از قشر تحصیل کرده و صاحب فکر است. 

تغییر جهت امروزی اعضای جامعه ما از «لعنت» به سوی «رحمت» نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که علاقه به زندگی مسالمت‌آمیز و قبول همدیگر به عنوان همنوع، در بطن جامعه وجود داشته است. همچنین با پیشرفت علوم ارتباطات و تبادل فرهنگ‌ها در سایه‌ی بهره‌گیری از ابزارهای رسانه‌ای، شعور اجتماعی و آگاهی‌های عمومی نیز رشد کرده که بالطبع «دگر دوستی» را ناگزیر می‌کند. اگر در یک برهه از زمان واژه‌هایی مانند «لعنت» را به وفور تجربه کرده‌اند، در نهایت به علت عدم تطابق استعمال این‌گونه الفاظ تنش‌زا و فاصله‌انداز با موازین عقلی و اخلاقی، به این امر پی برده‌اند که این ادبیات، دیگر راه به جایی نبرده و تنها بر پیچیدگی روابط می‌افزاید؛ لذا تاریخ انقضای آن هم به سر آمده است. 

 زیبایی انسان، در به کار‌گیری و استخدام بهترین واژه‌ها برای بیان منظور خود است. از موجودی که دارای عقل، منطق، اراده، اندیشه و ایمان است نیز همین انتظار می‌رود. توصیه‌ی خداوند در به کارگیری الفاظ نیک و زیبا را می‌توان بارزترین دلیل وجوب ایجاد ارتباط حسنه از طریق سخنان لطیف و آراسته دانست. تأکید بر (قولاً معروفا) در سوره‌هایی نظیر [النساء:8 و 5]، [الاحزاب:32] و [البقره:235] نمایان‌گر این امر مهم است. در جایی دیگر خداوند می‌فرماید: (الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ)[زمر:18] همانا کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آن‌ها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایت‌شان کرده و آن‌ها خردمندانند. به‌راستی که ادبیات زیبا، بهترین روش تربیت و پرورش افراد است و روحیه‌ی مثبت‌نگری و امیدواری را در آن‌ها تقویت می‌کند. در اثنای شیوه‌ی دعوت انبیا و پیامبران الهی به وضوح شاهد کاربرد این تاکتیک هستیم.

انتخاب ادبیات زیبا برای بیان منظور، نمایان‌گر رتبه‌ی عالی فرهنگ و تمدن هر ملتی است. این شیوه‌ی ارتباطی می‌تواند امواج مثبت را به جامعه القا کند و زمینه‌ی ایجاد اتحاد و انسجام واقعی را فراهم نماید. در یک کشور چند فرهنگی، فراهم کردن بستر زندگی مسالمت‌آمیز در سایه‌ی ایجاد فرهنگ «قبول همدیگر» امری حیاتی می‌باشد و این امکان مگر به‌واسطه‌ی القای این نوع تفکر در قالب ادبیات زیبا و پسندیده، ممکن نیست. هر واژه‌ای که با بار معنایی منفی وارد شریان ذهنی جامعه می‌شود، ناآرامی‌ها و ناهنجاری‌های روانی جدی را به وجود می‌آورد که زدودن آثار ناخوشایند آن چندین برابر زمان انتشار آن زمان و هزینه می‌طلبد در حالی‌که علاوه بر انحراف مسیر ترقی و تکامل بشری، جنگ اعصاب و روان را طبیعی جلوه داده و آن را به نوعی فرهنگ علیه فرهنگ سالم اسلامی تبدیل می‌کند. در این راستا، عملکرد بنیادهای علمی و فرهنگی، مراکز دینی و آموزشی دارای نقش اساسی بوده و این مسؤولیت بر شانه‌های آنان استوار می‌شود. برای ایجاد صافی اخلاقی جهت جداسازی واژگان سره از ناسره، حمایت عموم دست‌اندرکاران مورد نیاز است. اگر می‌توانیم با تغییر الفاظ، جهان را تغییر دهیم؛ چرا به این عامل حساس و بنیادی که قادر است مدینه فاضله را به وجود آورد، توجهی نمی‌کنیم، در حالی‌که نسبت به سایر راهکارها، هم کم هزینه است و هم کارساز.

* کارشناس ارشد زبان‌شناسی